سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همین  چند روز پیش یه اتفاقی مهمی برام افتاد

یه طرف حیات مدرسمون بناییه و دارن یه مدرسه ی دیگه می سازن

یه دیوار کم ارتفاع کشیدن که فقط دو تا مدرسه از هم جدا بشه

خلاصه

داشتیم تو حیات مدرسه فوتبال بازی می کردیم (البته جاتون خالی) گه یکهو یکی از بچه های هویج ما توپ رو شوت کرد اونطرف دیوار (که ای کاش نمی کرد)

منم جو گرفتمو و دویدمو و با یه حرکت باحال خودم رو اونطرف دیوار فرستادم

منو بگی خودمو گرفته بودم و جوگیر

بچه هارو بگی جوگیر تر از من داشتن به خاطر این کار منو تشویق می کردن.

خلاصه از دیوار پریدم پایین و توپ رو براشون فرستادم

اما ...

چشمتون روز بد نبینه

بدبختیم شروع شد

اومدم که از دیوار بیام بالا که نگو تازه دیوار رو آجر سفال کردن

تا اومدم بیام بالا یکی از اون آجر ها افتاد زمین و من هم که گپ کرده بودم سریع اومدم اینطرف دیوار و دوباره رفتم مشغول بازی .....................گریه‌آور

و الانم که دارم این مطلب رو می نویسم به حساب خودم عذاب وجدان گرفتم پوزخند  






تاریخ : دوشنبه 91/6/6 | 12:7 صبح | نویسنده : احسان | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.